کد مطلب:319003 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

توجیه خنده آور
ممكن است بگوئیم میرزا بهاء دروغ نگفته ولی به این توجیه كه هر چند به صورت ظاهر تنها میرزا بهاء این ادعاها را نموده لكن در حقیقت او تنها نبوده بلكه چهار نفر دیگر كه به انضمام حسینعلی پنج نفر می شوند این ادعاها را نموده اند؛ روسها این پنج نفر را در قالبی قرار داده با منگنه فشار تمام را به هم فشرده یك جرثومه ای به نام حسینعلی بهاء بیرون داده اند، پس اگر دیدید حسینعلی ادعای بندگی كرده او خودش بوده و بس.

اما ادعای من یظهره اللهی از او نبوده بكله از آن دبوتی بود كه در ضمن او بود و نیز ادعای رجعت حسینی از او نبوده بلكه از آن پفیوزی بود كه در حوف او بود، و نیز ادعای رجعت مسیح از او نبوده بلكه از آن قرمدنگی بود كه در جسد او بود و نیز ادعای خدائی از او نبوده بلكه از آن جفنگی بود كه در پیكر او بود پس با این توجیه حسینعلی دروغگو نشد ولی مدعی هیچ مقامی هم نشد بلكه یك نفر هیچ كاره قلمداد گردید، در هر صورت اختیار با شما خوانندگان محترم است، می خواهید این توجیهی را كه ما نموده ایم قبول كنید و او را هیچ كاره بدانید، و یا اینكه تمام ادعاها را از وی دانسته به دروغ گوئی او اعتراف كنید: علامت سوم بشارت شریعت سابق بود آیا دین مقدس اسلام به وجود میرزا بهاء بشارت داده است دین مقدس اسلام نه تنها به وجود میرزا بهاء خبر نداده بلكه تصریح دارد به اینكه سلسله ی جلیله پیامبران خدا به وجود شریف و مقدس حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم ختم گردیده، دیگر پیغمبری بعد از حضرتش نخواهد آمد تا روز قیامت: اولین دلیل قرآن مجید معجزه جاودانی پیامبر اسلام است، خدای متعال در
قرآن مجید سوره احزاب جزء 22 آیه 40 می فرماید ما كان محمد ابا احد من رجالكم ولكن رسول الله و خاتم النبیین و كان الله بكل شی علیما: یعنی نمی باشد محمد (ص ع) پدر یكی از مردان شما ولیكن فرستاده خدا و ختم پیغمبران است و خداوند به هر چیزی دانا است. دومین دلیل: حدیث شریف نبوی است حدیث شریف نبوی كه معروف به حدیث المنزلة است از طریق شیعه و سنی نقل گردیده و به حد تواتر كه دلیل قاطع می باشد رسیده است و آن حدیث این است. قال رسول الله (ص ع) یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی. ترجمه تحت اللفظی: رسول خدا فرمود ای علی تو از من به منزله هارونی از موسی مگر اینكه نیست پیغمبری بعد از من شرح حدیث نبوی پیامبر اسلام به علی علیه السلام می فرماید تو از حیث رتبه و مقام و منزلت نسبت به من همان مقام و منزلتی كه هارون نسبت به موسی داشت، دارای ولی با این فرق كه هارون پیغمبر بود و تو پیغمبر نیستی، زیرا بعد از من تا روز قیامت پیغمبری نخواهد آمد نبابراین هر كسی بعد از پیامبر اسلام ادعای پیامبری كند دروغگو و خیانتكار خواهد بود نكته قابل توجه حدیث شریف متضمن نكته ای می باشد و آن اینكه اگر بنا بود بعد از پیامبر اسلام پیامبری باشد هر آینه آن حضرت علی بن ابی طالب بود نه میرزا بهاء آن عنصر ناپاك و پیكره سراپا تزویر: از بررسی ما، در مرام بهائیت نیز ثابت شده كه آن سه علامت هم در مدعی مرام بهائیت وجود نداشت، پس بایستی از همین جا فاتحه حسینعلی را خواند. زیرا پس از اینكه
ثابت شد، دین بهاء از جانب خدا نیامده و دستوراتش وابستگی به عالم وحی ندارد، به حكم عقل سلیم پیروی از همچه دینی عین گمراهی است، بنابراین احتیاجی به ذكر قوانین بهاء و رد آن نیست، چون بحث در پیرامون دستوراتی كه از مغز بشر آن هم بشری مانند بهاء تراوش كرده باشد، جز تضییع وقت چیز دیگری نخواهد بود ولی چون شنیده شده كه مبلغین بهائیت به اهل بهاء و فریب خوردگان بهائیت چنین تزریق كرده و می كنند، ما را چه كار به اینكه دین بهاء از جانب خدا آمده یا نیامده دستوراتش وابستگی به عالم وحی دارد یا ندارد ما نظر به دستورات ادیان می كنیم، هر كدام بهتر بود پیرو آن می شویم، ما همین كه دین بهاء را با دین اسلام می سنجیم، مشاهده می كنیم كه دین حضرت ابهی جل و علا به مراتب از دین اسلام بهتر و دستوراتش محكم تر و عالی تر است علاوه بر این با همه اعصار به خوبی سازش دارد به خلاف دین اسلام كه با این عصر سازش ندارد چه رسد به اعصار آینده، چون دنیا روز به روز در ترقی است و آن به آن تشكیلات تمدن رو به افزونی می رود: ما برای اینكه ثابت كنیم این منطق منطقی است بسیار پوشالی و نادست، لذا با رعایت اختصار به زبده دستورات (یعنی موهومات) بهاء پرداخته و آن اراجیف را با قوانین اسلام مقایسه می كنیم؛ امید است كه فریب خورندگان بهائیت بر اثر مقایسه این دو با هم، نور را از تاریكی و راه سعادت را از ضلالت تمیز داده سرانجام به دین مقدس اسلام مشرف گردند و از پستان حقیقت شیر نوشیده و در دامن ما در سعادت به عمو عزیز و گرانبهای خویش ادامه
دهند اعتذار: هر چند مقایسه اراجیف بهاء با قوانین اسلام، موجب اهانت به ساحت مقدس قوانین اسلام است، علاوه بر آن در عین بی انصافی است كه بشر خر مهره های میرزا بهاء را با برلیان دستورات اسلام مقایسه كند، ولی چون قصد ما اهانت نبوده بلكه فقط به منظور هدایت فریب خوردگان بهائیت به این مقایسه می پردازیم امید است كه در پیشگاه با عظمت عدل الهی مقصر نباشیم علت آغاز نمودن به حد زنا: چون در این دنیای كنونی فحشاء و منكرات به ویژه زنا، از هر چیزی بیشتر شیوع پیدا نموده لذا در مرتبه اول به قانون زنا پرداختیم، حد زنا در مرام بهاء: بهاء در اقدس صفحه 15 سطر 12 چاپی می گوید: قد حكم الله لكل زان و زانیة دیة مسلمة الی بیت العدل و هی تسعة مثاقیل من الذهب و ان عاد مرة اخری عودوا بضعف الجزاء هذا ما حكم به مالك الاسماء

ترجمه - حكم كرده خدا كه هر یك از مرد و زن زناكار دیه مسلمه ای به «بیت العدل [1] » تقدیم كنند، مقدار آن دیه نه مثقال
از طلا است و اگر این عمل تكرار شد شما هم دیه را دو برابر كنید و این چیزی است كه حكم كرده به آن مالك اسماء حد زنا در دین مقدس اسلام خدای متعال در قرآن مجید سوره (24) نور جزو (18) آیه 2 می فرماید الزانیة و الزانی فاجلد و اكل واحد منهما مأته جلدة و لا تأخذكم بهما رافة فی دین الله ان كنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین (ترجمه تحت اللفظی) زن زناكار و مرد زناكار پس بزنید هر كدام از آن دو را صد ضربه تازیانه و نگیرید با آن دو رأفت و مهربانی در دین خدا «یعنی در راه دین خدا رأفت و مهربانی به آنها نشان ندهید حد را بر آن دو جاری كنید اگر ایمان به خدا و روز باز پسین دارید و باید گواهی دهد عذاب آن دو را طائفه و جماعتی از مؤمنین: خطاب به فریب خوردگان بهائیت: از شما فریب خوردگان می پرسیم آیا كدام یك از این دو قانون می تواند از این عمل ناشایسته زنا جلوگیری كند، قانون اسلام یا قانون بهاء اگر متحیرید تا حیرت شما را رفع كرده می گوئیم قانون اسلام نه قانون بهاء زیرا اسلام در این قانون شریف كوچك ترین امتیازی برای هیچ یك از طبقات قائل نشده، دولتمندان مستمندان را به یك چشم دیده حكم فرموده است، پس هر زن و مردی كه در نزد حاكم شرع زنای او ثابت شده باید این حد كه صد تازیانه است بر او جاری شود خواه گدا باشد خواه دولتمند خواه ضعیف باشد خواه قوی رشوه هم در قاموس اسلام معنی و مفهومی ندارد لذا با اجراء این
قانون مقدس خواه نخواه از عمل قبیح زنا جلوگیری خواهد شد، ولی حیف و صد حیف كه این قانون شریف در این دنیای كنونی اجراء نمی شود، از این جهت هم روز به روز بر عمل ناشایسته ی زنا افزوده می گردد، و اما قانون بهاء نه تنها نمی تواند جلوگیری از این عمل كند بلكه باعث ازدیاد آن می شود چون نفوس بشر به سه دسته تقسیم می گردد و هر یك از آن سه دسته نیز به دو دسته تقسیم می شود كه در حقیقت نفوس بشر شش دسته اند 1 - فقیر با ایمان و عفیف 2 - فقیر بی بند و بار و بی عفت 3 - متوسط با ایمان و عفیف 4 - متوسط بی بند و بار و بی عفت 5 - دولتمند با ایمان و عفیف 6 - دولتمند بی بند و بار و بی عفت اما فقیر و متوسط و دولتمند با ایمان و عفیف از تحت قانون بهاء خارجند جلوگیری از آنها معنی و مفهومی ندارد، چون با فرض ایمان و عفت، هرگز از آنان عمل ناشایسته زنا صادر نخواهد شد، اما فقیر و متوسط بی بند و بار و بی عفت، عمل قبیح زنا را به آسانی انجام داده به هیچ كس هم باج نمی دهند، چون چیزی ندارند، حتی حاضرند سالها زندانی شوند و نه غاز به كسی ندهند تا چه رسد به مثقال طلا، پس قانون نه مثقال طلا از این دو دسته جلوگیری نمی كند می ماند دولتمند بی بند و بار و بی عفت، برای این دسته 9 مثقال طلا كه چیزی نیست این دسته حاضرند به مقدار سی مثقال طلا پول خرج كنند تا یك شب به وصال یك زن زیبا ببخشید ستاره سینما رسیده
تا صبح از او كام بگیرند بنابراین قانون 9 مثقال طلای بهاء از این دسته نیز جلوگیری نمی كند بلكه در حقیقت به آنان جواز ورود به این عمل قبیح می دهد، پس همین جا، جا دارد كه بگوئیم آفرین بر قانون متین اسلام و تف بر قانون ننگین بهائیت از گفتار ما ثابت شد كه قانون بها قانونی است بسیار پوشالی و اصلا طرف مقایسه با قانون مقدس اسلام نیست تا آنكه درباره اش گفته شود از قانون متین اسلام عالی تر یا دانی تر است و اما سازش قانون بهاء با دنیای كنونی مورد هیچ تردیدی نیست، چون اغلب مردم عصر موشك، در دریای بیكران شهوت غوطه ورند و این قانون هم كمال سازش را با تمایلات آنان دارد ولی صرف سازش دلیل اهمیت قانون نمی شود بلكه در حقیقت دلیل بر باطل بودن آن خواهد بود، زیرا وجود قانون دین برای هدایت بشر است و نیز برای جلوگیری از شهوات و خواهش های نفسانی و عمل های زشت و ناروای بشر می باشد بنابراین هر قانونی كه سازش با عمل های زشت و پلید بشر داشته باشد آن قانون بی نهایت قلابی و بی غایت پوشالی است.

[1] ميرزا بهاء دستور داده كه در هر شهري براي رسيدگي به وظايف و مصالح بندگانش هيئتي به نام بيت العدل تأسيس كنند افراد آن هيئت هم بايد بر عدد بهاء كه به حساب ابجدي (90) است باشد و اگر هم زيادتر شد عيبي ندارد: در اقدس صفحه 9 سطر 9 مي گويد قد كتب الله علي كل مدينة ان يجعلوا فيها بيت العدل و يجتمع في النفوس علي عدد البهاء - 9 - و ان ازاداد فلا بأس الخ.